همسر نشسته کنارم و داره با گوشیش بازی میکنه. منم توی دلم میگم خدایا شکرت که دارمش.

برای روز زن برام یه مانتو خرید و یه کارت هدیه هم بهم داد. امروز هم با یه دسته گل اومد خونه و شام هم پخت.

نه اینکه چون این کارها رو انجام داده بابت بودنش شکرگزار باشم. نه. توقع هیچ کردوم رو نداشتم.

 همون بغل کردن و نوازشش برای من یه دنیاست.

همین که حواسش به من هست. مراقبمه و اگه بگم یه جاییم درد میکنه اول دعوام میکنه که چرا فلان کار رو کردم یا نکردم که باعث شده الان درد داشته باشم و بعد هم برام دنبال درمان و دارو میگرده.

همین که روزهایی که میبینه من خسته ام سریع میره  توی آشپزخونه و مشغول غذا پختن میشه. یا اگه من غذا پخته باشم بعد از غذا ظرف ها رو میشوره. 

برای این شاکرم که سر به سرم نمیگذاره. بهونه نمیگیره. بداخلاقی های منو تحمل میکنه و درکم میکنه.

برای این شاکرم که میبینم برای زندگیمون تلاش میکنه و بعد از کار یک راست میاد خونه و دنبال رفیق بازی یا خوشگذرونی های تنهایی نیست. که مردیه که با خیال راحت بهش تکیه میکنم. که اونقدر دلش پاکه که حد نداره.

برای خیلی چیزها شاکرم.

از همه بیشتر برای این از خدا سپاسگزارم که غرور رو ازم دور کرد و باعث شد به زندگی درست نگاه کنم و از لحظه ی حال لذت ببرم و پای انتخابم بمونم.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

یادداشتهای زهرا قربانی شهدای مهدی شهر امپراطور احساس ایرانِ من divarfile sheshvanavad جنبش فلق ✿ ❀ رنگ هاي دنياي من ❀ ✿ کتابخانه عمومی سعدی