صبح تلفنی با طیبه حرف زدم و دلم با شنیدن صداش شاد شد. فقط اونقدر هیجان زده بودم یادم رفت روز مادر رو بهش تبریک بگم.

****

از خوش شانسی امروز کمی زود اومدیم خونه.همکلاسی هم زود اومد. زنگ زدیم به مامانم. خوشحال شد. به من هم روز زن رو تبریک گفت. 

الان توی ماشین نشستم. همکلاسی رفته گل بخره. داریم میریم دیدن مادرشوهرجان.

****

فردا قراره مدیرعامل و بچه های دفتر تهران بیان کارخونه. همکلاسی میگه بابت روز زن میان؟ من غش میکنم از خنده!

****

جمعه به کپلچه گفتم میدونی سه شنبه روز مادره! 

میگه : عه! نه! 

گفتم یه کاردستی برا مامانت درست کن یا یه نقاشی براش بکش! 

گفت: باشه. آخه تکراریه! گفتم : این چیزا برا مادرا تکراری نمیشه اما میتونی یواشکی به خاله ات بگی یه چیزی از طرف تو براش بخره. (جرات نکردم خودم بخرم. گفتم شاید همکلاسی خوشش نیاد)

****

من فکر میکردم امروز خیابونا خلوت تر باشه ولی ای دل غافل! نگو همه مثل من فکر کردند.

****

مدیر کارخونه به راننده سرویس گفته صبح ها بیست دقیقه زودتر راه بیفتیم. اونوقت هر روز توی کرج ده دقیقه تا یک ربع کنار خیابون منتظر ایشون می مونیم. 

****

رفتیم و برگشتیم.

روز تموم بانوان و مادران مبارک.

به قول خاله شادونه:

دست و جیغ و هوراااااااااا!

****

خدایا بابت این گلهای زیبایی که خلق کردی شکر. چقدر زیبایی، چقدر ظرافت، چقدر حس خوب. انگار فرشته هات از روی گلبرگ های گلها برامون بوسه میفرستند. 

ممنون از اینکه اجازه دادی اینهمه زیبایی و لطافت رو درک کنیم. 



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سردار ایمان صفرآبادی تسلی خرید میناکاری اصفهان روی مس با قیمت ارزان و ارسال به سراسر کشور دکتر کالا گروه های آموزشی کلاله سرفه های من! laptop پرتو دل Alex