تدارکاتیها از دفتر تهران اومده بودند کارخونه. آقای ر گفت: خانم مهندس چرا نیومدید نمایشگاه. گفتم: کاری نداشتم اونجا! گفت: میومدید دوستان رو ببینید! گفتم: من میومدم نمایشگاه کی تولید رو میچرخوند؟ گفت: راست میگید! خوب پنجشنبه میومدید! گفتم: مدیرم باید به من میگفت! وقتی یک کلمه هم نگفته دلیلی به اومدن من نیست! 

***** 

مهندس دو به شک صدام زده اتاقش و میگه مدیر تضمین کیفیت بابت ایزو یه نفر رو خواسته که کمکش کنه و اسم شما رو برده. از تهران خواستند که شما یه وقتی بذارید. البته من راضی نیستم. گفتم: شما چه راضی باشید و چه راضی نباشید من قبول نمیکنم. چون وقت ندارم. هر کسی رو فرستادند دوره و اسم مدیر تضمین کیفیت رو گذاشتند روش ، خودش بره کارهاشو انجام بده! 

گفت: من بهشون  گفتم که حقوق شما کمه و قراره یه فکری بکنند. ولی الان باید یجوری بگیم که فکر نکنند برای افزایش حقوق این کار رو میکنیم!  

گفتم: جناب مهندس اگه حقوقم زیاد بشه تازه کسری حقوق کار های دیگه رو پوشش میده. در حال حاضر من هم تولید رو میچرخونم و هم برنامه ریزی. فرصت برای کار جدید ندارم. شما که هیچ اگه خود صاحب کارخونه هم بگه من قبول نمیکنم!بر خلاف شما از نه گفتن هم نمیترسم. وقتی اونقدر سرم شلوغ بوده که به خودشون اجازه ندادند بگند پاشو برو نمایشگاه پس حتما خودشون میفهمند که کارم خیلی زیاده! 

*****

 بیشتر از دو هفته است که وقتی میرم اتاق دو به شک اصلا نمیشینم. سریع حرفم رو میزنم و میام بیرون. امروز میگه یه کم بشین باهات حرف دارم. ایستادم و گفتم امرتون رو بفرمایید. گفت چرا نمیشینی؟ گفتم: اگر بشینم شروع میکنیم به حرف زدن در مورد مسائل مختلف و وقتمون هدر میره. بهتره بایستم که فقط در مورد کارمون صحبت کنیم. میگه: آهان. من وقتتون رو میگیرم! جواب نمیدم و همونجور می ایستم

 *****

 دیشب رنگ مویی رو که خریده بودم دادم همکلاسی برام بذاره. آخه موهام سه رنگ شده بود. ریشه ها قهوه ای تیره و ساقه ها قهوه ای روشن و لایت ! رنگی که خریده بودم طوسی نقره ای بود. همکلاسی با دقت اول ریشه ها و بعد ساقه ها رو برام رنگ گذاشت. وقتی موهامو شستم و خشک کردم یه رنگ کرم یه دست با لایت های سفید شده. با وجود اینکه اون رنگ روی ج عبه نیست ولی خیلی خوشگل شده. رفتیم خونه ی مادرشوهر، وقتی منو دید گفت: به به عروس خوشگلم. فتبارک الله احسن و الخالقین! کلی قند توی دلم آب شد. پسرش هم کلی پز داد که من براش موهاشو رنگ کردم.

 *****

 امروز راهی شمال هستیم. میرم خونه ی مامان تا یه سری بزنم و روز معلم رو هم تبریک بگم.  

*****

 خدایا سپاسگزارم که به شیوه ی خودت بهترینها رو به بهترین شکل رقم میزنی! خدایا سپاسگزارم که مراقب مادر و خواهرم هستی! خدایا سپاسگزارم که اونقدری هست که بتونیم  خرجای اضافه مثل پول بیمه ی ماشین رو بدیم و دستمون رو پیش کسی دراز نکنیم. خدایا سپاسگزارم که همسر خوب و مهربونی قسمتم کردی! خدایا ممنونم که دستم رو اونقدری باز گذاشتی که بتونم دست یکی دو نفر رو بگیرم. 

****

پیشاپیش روز کارگر بر تمام کارگران مخصوصا خودم و هست ی جونم مبارک!

پیشاپیش روز معلم بر تموم معلم های عزیز مخصوصا میتراجون و ترانه جون مبارک!


مشخصات

  • جهت مشاهده منبع اصلی این مطلب کلیک کنید
  • کلمات کلیدی منبع : گفتم ,سپاسگزارم ,خدایا ,معلم ,راضی ,میگه ,خدایا سپاسگزارم ,خریده بودم ,قبول نمیکنم ,تضمین کیفیت ,مدیر تضمین ,مدیر تضمین کیفیت
  • در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

game2b دانلود بسته راهنمای گردشگری شهرستان ملایر امام زمانی فرش و موکت تشریفاتی سایه‌ای دربیکران! روانشناسی درآمداَپ